حبیب
نامم حبیب هست و نشانم حبیب نیست
درعملیات والفجر دو، تعدادی از رزمندگان در عمق خاک عراق به صورت مخفیانه پیشروی کرده و پس از چندروز به "تپه ی زرد" که در میان کردستان عرق بود رسیدند. این منطقه از نظر عملیاتی برای دشمن، بسیار حائز اهمیت و حیاتی بود و درواقع شاهرگ دشمن بود!
قرار بود سه گردان از سه طرف به این تپه هجوم ببرند و خود تپه و مناطق اطرافش را تصرف کنند. تنها گردانی که توانست ماموریتش را به درستی انجام دهد، گردان فجر بود که خود تپه ی زرد را گرفت. و سایر گردان ها که قصد تسخیر تپه های اطراف را داشتند شکست خوردند!
بنابراین گردان فجر با اینکه مأموریت خود را با موفقیت انجام داد اما در محاصره ی کامل نیروهای دشمن قرار گرفت و شبانه روز درحال مقاومت در برابر پاتک های دشمن بود.
فرمانده ی دشمن اعلام کرده بود که "تمام توان خود را برای پس گرفتن تپه به کار ببرید!"
تصویر از این عاشقانه تر ندیدم تو عمرم
نمیدونم الان باید شهادت این شیربچه حیدر تبار را تبریک عرض کنم یا تسلیت ...
چقدر دشمن ما سخیف و کوچیک است که از جوان 20 ساله ای میترسد که در آینده جا پای جای حاج رضوان بگذارد و لرزه بر اندامشان ، و از حالا به فکر ترور او بود ، اویی که از سن نوجوانی دنبال جام شهادت بود و شهادت در نزدش اهلا من العسل بود.