دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۵ ب.ظ
175
میخواستم از غواص های تفحص شده در غربت بگویم.
حرفهای قشنگی هم آماده کرده بودم که پیرزنی عصا زنان به افکارم نزدیک شد و قاب عکس پسرش را نشانم داد.
رزمنده ای درون قاب رویاهای مادرش با لباس غواصی کنار اروند ایستاده بود. پیش از آنکه چیزی بگویم پیرزن با صدای لرزانش پرسید: پسرم! معراج شهدا کجاست ؟
حالا من مانده ام و حرفهای در گلو مانده
شرکت در تشیع شهدا را با کارهای روزانه مان فراموش نکنیم
هواشونو داشته باشیم ...
سلام علیکم مومن
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب